روزهای عجیب

Moon halo Moon halo Moon halo · 1402/10/17 17:56 · خواندن 2 دقیقه

پارت ۳

که ماهان لبش رو روی لب لینا میزاره 

که لینا ماهان رو از خودش جدا میکنه که در همان لحظه آیدا از شیشه پنجره با صدای بلند میگه : شما دو نفر چرا نخوابیدید 

لینا با صدای آیدا استرس گرفت و گفت: ع..ع. چی ما هیچی نشسته بودیم همین 

آیدا: مگه من گفتم داشتین چیکار میکردین🤨 من گفتم چرا نخوابیدید 

همان لحظه ذهن آیدا ( اینا مشکوک میزنن فکر کنم یه کارایی می کردن )

لینا : خوابمون نميومد الان من خیلی خوابم میاد ماهان تو چی ؟ 

ماهان: آره منم خوابم میاد بیا بریم تو ماشین بخوابیم 

لینا : باشه بیا 

ماهان و لینا بلند شدن و ماهان به لینا گفت : من میرم برای صبحانه چیزی بگیرم بیام تو برو سوار ماشین شو و بگیر بخواب و به دخترا هم بگو 

لینا : باشه خداحافظ

ماهان: خداحافظ

لینا سوار ماشین شد که آیدا به لینا میگه: شما داشتین اونجا چی کار میکردین 

لینا : چی هیچی ما فقط نشسته بودی

 رویا با چشم های بسته میگه : آره جون خودت اگه نگی من خودم میگم 

لینا : مگه تو دیدی

رویا: آره دیدم نه تنها من درنا هم دید

لینا : چیییی 

درنا: لینا ما خیلی وقته که باهم دوست هستیم و هیچی رو از هم پنهان نمی‌کنیم با ما رو راست باش لطفا

لینا : هه باشه ماهان اونجا لبش رو روی لب من گذاشت و یک ثانیه بعد آیدا صدامون زد 

آیدا : ها پس داشتین اون کار رو میکردین

لینا: آره 

رویا: تو دوسش داری 

درنا : اگه دوسش داری بهش بگو اون بهت علاقه داره 

آیدا : آره چون اگه علاقه ای به تو نداشت تو رو نمی بوسید 

لینا: باشه من میروم بیرون تا یکم هوا بخورم 

آیدا : باشه 

لینا از ماشین پیاده شد و داشت قدم میزد و از ماشین دور شده بود که یکی دستش رو روی دهن لینا گذاشت و...

 

 

                       تا پارت ۴ سه لایک و دو کامنت 

 

                        خدانگهدا تا پارت ۴